عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا... "صائب تبریزی"


نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا

باغهای دلگشا در زیر پر باشد مرا


سرمهٔ خاموشی من از سواد شهرهاست

چون جرس گلبانگ عشرت در سفر باشد مرا


باده نتواند برون بردن مرا از فکر یار

دست دایم چون سبو در زیر سر باشد مرا


در محیط رحمت حق، چون حباب شوخ‌چشم

بادبان کشتی از دامان تر باشد مرا


منزل آسایش من محو در خود گشتن است

گردبادی می‌تواند راهبر باشد مرا


از گرانسنگی نمی‌جنبم ز جای خویشتن

تیغ اگر چون کوه بر بالای سر باشد مرا


می‌گذارم دست خود را چون صدف بر روی هم

قطرهٔ آبی اگر همچون گهر باشد مرا

 


 

 

 

 

عمری است حلقهٔ در میخانه‌ایم ما... "صائب تبریزی"


 

عمری است حلقهٔ در میخانه‌ایم ما

در حلقهٔ تصرف پیمانه‌ایم ما

 

از نورسیدگان خرابات نیستیم

چون خشت، پا شکستهٔ میخانه‌ایم ما

 

مقصود ما ز خوردن می نیست بی غمی

از تشنگان گریهٔ مستانه‌ایم ما

 

در مشورت اگر چه گشاد جهان ز ماست

سرگشته‌تر ز سبحهٔ صد دانه‌ایم ما

 

گر از ستاره سوختگان عمارتیم

چون جغد، خال گوشهٔ ویرانه‌ایم ما

 

از ما زبان خامهٔ تکلیف کوته است

این شکر چون کنیم که دیوانه‌ایم ما؟

 

چون خواب اگر چه رخت اقامت فکنده‌ایم

تا چشم می‌زنی به هم، افسانه‌ایم ما

 

مهر بتان در آب و گل ما سرشته‌اند

صائب خمیرمایهٔ بتخانه‌ایم ما