عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

اشعار رحلت حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله... "محسن حنیفی"

 



هر کس خماریِ می و صهبا کشیده است

خود را به زیر سایه آقا کشیده است

 

دستی که بالهای مرا التیام داد

من را به طوف گنبد خضرا کشیده است

 

او مهربانتر از پدرم قبل خلقتم

شصت وسه سال زحمت من را کشیده است

 

ما قوم و خویش آل عبا در قیامتیم

آقا عبای خود به سر ما کشیده است

 

ما را به دست فاطمه ی خود سپرده است

ما را دخیل چادر زهرا کشیده است

  

با گریه می رسد نسب ما به دخترش

او قطره را نواده ی دریا کشیده است

 

حالا کنار بستر او گریه می کنیم

با گریه های دختر او گریه میکنیم

 

فصل خزان عمر من آمد، بهار رفت

دستم شکست تا که ز کف زلف یار رفت

 

رفتی و مانده در بر زهرا لباس تو

با بوی پیرهن ز کفم اختیار رفت

 

همسایه ها به گریه من طعنه میزنند

همسایگی و رحم و مروت کنار رفت

 

دیگر کسی به خانه ما سر نمیزند

از خانواده ام سند اعتبار رفت

 

با رفتنت کأنّ حسینم ز دست رفت

با رفتن تو حرمت ایل و تبار رفت

 

تو دست و پا زدی و حسینم شکسته شد

شاید دلش به گودی یک نیزه زار رفت

 

بعد از تو پهلویم چقدر تیر میکشد

با چشم و صورتم، کمرم تیر میکشد

 

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.