عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

آخرین زمزمه ... "محمدعلی بهمنی"


خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید   

 و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید

 

رشته ای جنس همان رشته که بر گردن توست

چه سر وقت مرا هم به سر وعده کشید

 

به کف و ماسه که نایاب ترین مرجان ها

 تپش تبزده نبض مرا می فهمید

 

آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد

مثل خورشید که خود را به دل من بخشید

 

ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم

هیچکس مثل تو و من به تفاهم نرسید

 

خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد

ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید

 

من که حتی پی پژواک خودم می گردم

آخرین زمزمه ام را همه شهر شنید

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
、`☂`、 baran 、`☂`、 شنبه 30 فروردین 1393 ساعت 13:22 http://ranginkamun.blog.ir/

راز را بشنوی و لال بمیری سخت است

باغ را حس کنی و کال بمیری سخت است


پا به پا، مثل درختان به پاییز دچار

سال ها باشی و هر سال بمیری سخت است


در دل دشت و یا کنج قفس... هر دو یکیست

هر کجا در هوس بال بمیری سخت است


کوه باشید و یا کاه چه فرقی دارد؟!

زیر خرواری از آمال بمیری سخت است


در پی وعده دیدار پس از عمری عشق

کوچه را طی کنی و قال بمیری سخت است.


رضا کرمی

سلام جناب کرمی، ممنون از لطفتون و شعری که فرستادید.
شاد و مانا باشید...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.